البته هدف ما یک گردش خانوادگی بود نه ماهیگیری.

حدودا ۱ ساعت از قزوین تا دریاچه در  راه بودیم.

همراه با جاده ای بسیار زیبا و چشم نواز با پیچ و خمهای فراوان.

حدود ساعت ۱۰ صبح کنار دریاچه بودیم.

من با دیدن انبوه بچه کپورها به قلاب کوچیک خودم خمیر زدم تا

نتیجه رو ببینم

اما فایده ای نداشت.

اما چيزي نزد

داشتم ميرفتم پيش بچه ها كه تو راه ديدم يكي يه نخ دستشه

و ماهي به سر اون داره ميچرخونه و پرت ميكنه.

 

 بعد جلوترديدم يه اردك ماهي ۳۰ سانتي رو زمينه

تازه فهمیدم که باید برای گرفتن اردک تمهیدی اندیشید نه کپور

به سختي و با دست ۴ تا بچه ماهي گرفتم و رفتيم با ۳ تا از

دوستام دنبال يه جاي خوب

وسط نیزارها یه راه پیدا کردم به آب و اولین پرتاب رو انجام دادم.

باور كردني نبود

سر قلاب يه بچه ماهي ۱۰ سانتي با يه قلا كپور  نمره ۴ زده بودم

 تا اومدم بكشم يه دفعه قلاب كشيده شد.

اوان

تقریبا تو ۳ متری من اردک به طعمه زده بود.

حدودا ۴۰ سانتي

خيلي لذت بخش بود

 اوان

ديگه زياد سعي نكردم

بعد يكي كوچيك هم گرفتم

اردك ماهي درياچه اوان

بعد ها فهميدم ماهيگيري اونجا كلا ممنوع بوده.و بدون اطلاعات کافی  رفته بودم .

اونجا یک موتور سوار دائم گشت میزد و شانس آوردم که منو ندیدن.

بعدها یکی از اساتید خاطرات جالبی از ۱ هفته کمپ زدن کنار دریاچه و

صید اردک تا طول ۱ متر برام تعریف کرد.