در در يك روز شهريوري به همراه دوستان  ساعت ۶ صبح به مقصد اوان  راه افتاديم

تو راه انقدر تعداد پيچا زياد بودكه حال همه بد شده بود.

ساعت ۱۰ صبح رسيديم.

بسار زيبا بود.

من به سرعت برا ماهيگيري آماده شدم.كمي خمير و بدو دنبال جاي خوب.

اما چيزي نزد

داشتم ميرفتم پيش بچه ها كه تو راه ديدم يكي يه نخ دستشه و ماهي به سر اون داره ميچرخونه و پرت ميكنه.

 

 بعد جلوت رديدم يه اردك ماهي ۳۰ سانتي رو زمينه

تازه فهميدم  اينجا پر از اردكه و روش بچه ماهي زندست

به سختي و با دست ۴ تا بچه ماهي گرفتم و رفتيم با ۳ تا از دوستام دنبال يه جاي خوب

باور كردني نبود

با اولين پرتاب كه سر قلاب يه بچه ماهي ۱۰ سانتي با يه قلا كپور  نمره ۴ بود تا اومدم بكشم يه دفعه ماهي كشيده شد

من و علي اقا

به سرعت كشيدمش بيرون

حدودا ۴۰ سانتي بود

خيلي لذت بخش بود

 

ديگه زياد سعي نكردم

بعد يكي كوچيك هم گرفتم

اردك ماهي اوان

بعد ها فهميدم ماهيگيري اونجا كلا ممنوع بوده.